Thursday, November 18, 2004

خيلي حرفها دارم كه دلم مي خواد بزنم خيلي چيزها هست كه اذيتم مي كنه ولي نمي تونم بگم مثل يه درد كه انگار بايد مخفيش كرد نبايد كسي بفهمه مال خود ادمه تازه بقيه بفهمن چي ميشه هيچي پس بهتره اصلا نزدشون همين جوري نگهشون داشت .من كه چيزي ندارم بزار دردامو داشته باشم اونا اقلا واقعين نه مثل خيلي چيزاي ديگه كه شدن جزيي از زندگيم و حوصلشونم ندارم
كاشكي عروسك سنگ صبور واقعي بود ميشد يكيشو خريد و باهاش حرف زد حرف زد و حرف زد و اون يك كلمه حرف نزنه موضع نگيره و اعصابتو نريزه بهم.فقط بزاره حرف بزني تا اروم شي و باري كه احساس مي كني روي دلت سنگيني مي كنه برداشته بشه
دو سه روز رفتيم شيراز براي عوض شدن روحيه خيلي خوب بود.يه ديوان حافظ كوچيك هم از همون جا گرفتم كه يه نفر ديگه صاحبش شد
قبلا كه مي رفتم حافظيه دلم ميلرزيد انگار رفتم يه جاي روحاني انگار حافظ اونجا نشسته و من مي تونم باهاش حرف بزنم.ولي اين بار هيچ حسي نداشت حافظيه عوض نشده بود ولي خودم چرا .
اشپزخونه تميزه ظرفشويي مثل جيب مفلس خالي خاليه توي يخچال براي ظهر ناهار دارم.اتاق خودم تميزه اتاق فسقلي هم تميزه و اينا همه يعني يه نيمچه آرامش براي صبح جمعه
كامپيوتر خونمون مثل منگولها شده تا بخواد بياد بالا ده بار رياستارت ميشه بعد هم كه مياد بالا يه پيغام خطاي رجيستري ميده كه اگر ببنديش دوباره كامپيوتر رياستارت ميشه بنابراين بهتره بياريش پايين و همين جوري باش بسازي مسنجرش كار نمي كنه و هر بار كه بخواي به اينترنت وصل بشي بايد يه بار نصبش كني.اگر چند صفحه اينترنت رو با هم باز كني همشون مي پره خلاصه خيلي كيف داره كار كردن باهاش البته دكمه بك اسپيسش هم گير داره بايد با احتياط زده بشه چون اگر گير كنه معلوم نيست تا كجاي نوشته هاي ادمو پاك مي كنه
اسمون ابري ديشب نم بارون زده و هوا حسابي سرد شده.بارون تموم شهر رو شسته و انگار باهاش تمام اون چيزايي كه اين مدت مي خواستم بگم شسته شده و رفته

Tuesday, November 09, 2004

فيلم صورتي رو گرفتم وديدم بعد از مدتها يه فيلم نگاه كردم دلم براي فيلم ديدن تنگ شده بود يه كتابم براي آقاي همسر خريدم با عنوان قصه هاي كوتاه صادق هدايت كه البته الان دارم خودم مي خونمش.بعضي داستاناش خيلي قشنگن و بعضيهاش معمولي ولي در كل از خوندنش لذت مي برم.


ديروز يه گزارش تو سايت زنان ايران در مورد ختنه زنان خوندم تا بعد از ظهر اعصابم ريخته بود به هم اينكه چه جور مي تونن دختراشونو اين جوري قصابي كنند خيلي عصبانيم كرد .
متاسفانه اونهايي كه اين كار هارو مي كنند هيچ وقت شك نمي كنند كه كارشون اينقدر اشتباه است.همون جور كه خود ماهم كارهاي زيادي رو انجام ميديم و فكر نمي كنيم آيا اين كارها درست است يا خير.