Wednesday, June 24, 2009

((به ياد ندا
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من باری همه از مردن در سر زمینیست که مزد گور کن از بهای آزادی آدمیان فزون باشد
سوختن، ساختن جستن، یافتن و آنگاه به اختیار برگزيدن
و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن
اگر مرگ رااز این همه ارزشی افزون باشد
حاشا ،حاشاکه هرگز از مرگ هراسیده باشم