Test

صبح شنبه است. دیشب تا دیر وقت خونه دوستمون بودیم برای همین هنوز پدر و پسر خوابن. هوای بیرون گرفته است و باد می اد. زمستون اینجا با اینکه به اندازه ایران سرد نیست ولی سرماش دست و پای آدم رو می بنده و از اونجا که اکثر خونه ها مثل ایران سیستم های گرمایی کامل ندارن آدم یه جورایی زمستون رو بیشتر حس می کنه.

قرار بود وقتی بیدار شدیم با دوستامون بریم صبحانه بیرون که الان فکر نمی کنم با این هوا بشه جایی رفت. دوشنبه دوباره تعطیلات تمام میشه و پسرک به مدرسه بر می گرده و من دلتنگش خواهم شد. اینجا تعطیلات مدارس تو سال پخش شده یه جورایی شاید بهتر باشه. فعلا تویه دوره ثبت نام کردم هفته ای دو تا بعد از ظهر کلاس دارم. درس هاش کمی تا قسمتی سخته. از طرف دیگه منتظرم مدرکم که اون همه با دردسر گرفتمش ایتجا تایید بشه و ببینم می تونم برا دکتری اقدام کنم یا نه. کم و بیش دنبال کار می گردم ولی خودم نمی دونم چی کار کنم. پسرک این روز ها درخواست نی نی داره و من می دونم اگر نی نی بیاد یعنی حداقل ۴ سال همه چی تعطیل نمی دونم من اون آدم هستم یا نه. کاملا گیج و گم شدم. بعضی وقت ها فرایند تصمیم گیری کار پ‍یچیده ای میشه و من الان تو وسط این کلاف سر در گم دست و پا می زنم .