Tuesday, March 04, 2008

انسان هاي بيچاره
آن ها که به دنيا مي آيند و بزرگ مي شوند و کار مي کنند و کار مي کنند و در جا پير مي شوند.
بدون آنکه ببينند.
بدون آنکه بفهمند.
بدون آنکه لحظه اي ترديد کنند.
بدون آنکه تغيير کنند.
بدون آنکه از کنج عزلت خود برون آيند درجا، پير مي شوند.
با دنيا هايي به وسعت يک آشپزخانه، کلاس، رستوران، مطب،
با دنياهاي کوچک، با رنگ هاي آبي و قرمز و زرد، بدون بچگي کردن ، بدون جوان بودن، در جا پير مي شوند.
در جا پير مي شوند
بدون کوچکترين حرکت
بدون آرزويي کوچک
مي آيند و مي خورند و مي روند
و صد افسوس که در جا پير مي شوند.