اين روزا عجيب وقت كم مي ارم به هيچي نمي رسم به هيچي هيچي خالم بعد سه سال اومده يعني يه ماهه اومده و من نيم ساعت نتونستم بشينم پيشش
زندگي يه جورايي داره سخت ميشه
ظرفا هفته به هفته مي مونه سبد لباس چركي سر ميره و يه وجب خاك ميشينه روي ميزا بلاخره زني كه اندازه مردا داره ميدوه اخلاقاشم يكم مردونه ميشه ديگه يكم خشن يكم بد اخلاق تازه خدا رحم كرده كه يكمه
البته هنوز اخلاقم به بدي خوش اخلاق ترين مردا هم نشده يعني انگشت كوچيكشون هم نمي شه راستوش بگم احساس ميكنم اگه خوش اخلاق باشي سرت كلاه ميره از اينكه همش هم بخوام سكوت كنم بدم مي اد اگر يكم صدام كلفت تر بود و زور بازوم بيشتر ....
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment