Tuesday, July 13, 2004

اين روزا عجيب وقت كم مي ارم به هيچي نمي رسم به هيچي هيچي خالم بعد سه سال اومده يعني يه ماهه اومده و من نيم ساعت نتونستم بشينم پيشش
زندگي يه جورايي داره سخت ميشه
ظرفا هفته به هفته مي مونه سبد لباس چركي سر ميره و يه وجب خاك ميشينه روي ميزا بلاخره زني كه اندازه مردا داره ميدوه اخلاقاشم يكم مردونه ميشه ديگه‏‏‏‎ يكم خشن يكم بد اخلاق تازه خدا رحم كرده كه يكمه
البته هنوز اخلاقم به بدي خوش اخلاق ترين مردا هم نشده يعني انگشت كوچيكشون هم نمي شه راستوش بگم احساس ميكنم اگه خوش اخلاق باشي سرت كلاه ميره از اينكه همش هم بخوام سكوت كنم بدم مي اد اگر يكم صدام كلفت تر بود و زور بازوم بيشتر ....

No comments: