امروز یک کارت هدیه ده دلاری گرفتم بابت فرم هایی نظر سنجی که پر کرده بودم. مبلغش زیاد نیست ولی برای من خیلی با ارزش بود. بعد از مدت ها اولین پولی بود که در اورده بودم. با پسرک رفتیم فروشگاهی که می تونستم با کارتم اونجا خرید کنم. حکایت من و این ده دلاری شده بود حکایت گنجشکی که کارش این بود که مسجد رو جارو کنه و یه روز یه شاهی پیدا کرد و نمی دونست باهاش چی بخره. البته این گنجشکه تو زمان شاه خدا بیامرز زندگی می کرده و مال دوره یارانه ها نبوده. خلاصه ما هرچی از این پله ها رفتیم بالا و اومدیم پایین هیچی ندیدیم که بشه با این ده دلاری خرید و دست از پا دراز تر برگشتیم خونه.
Wednesday, February 02, 2011
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment