Thursday, January 24, 2008

ساعت 10 صبح جمعه است. مي خواهم براي ظهر کلم پلو شيرازي بپزم. فسقلي که ديگه مي خوام بهش بگم بزرگ مرد کوچک داره تلويزيون مي بينه وهمسر گرامي که تا صبح فکر مي کنم بيدار بود رفته بخوابه
من هفته پر کاري رو گذروندم. هفته پيش مميزي داشتيم و يه آقاي نوروژي اومده بود براي تمديد گواهينامه کيفيت شرکت و من دو روز تمام انگليسي حرف زدم و کلي زبونم باز شد. البته انجام همزمان دو تا کار يعني استدلال کردن و دليل آوردن که به فارسي هم بعضي وقتا مشکل ميشه به زبان انگليسي واقعا باحال بود. ولي باز بخير گذشت تا شش ماه ديگه که دوباره برگرده.
اين دو سه روزه باز موتور فيلم ديدنم روشن شده بود دو تا فيلم ديدم که هردوشون اسمشون ارکيده وحشي بود ولي خوب هيچ ربطي به هم نداشتن. من يکيشون رو خيلي پسنديدم چون رومانتيک تر بود. اون يکي خيلي مي خواست اداي فيلم هاي هنري رو در بياره اما موفق نشده بود. تو دومي هنرپيشه رودخونه برفي يا همون خانم کاترين اونيل بازي مي کرد که رييس يکي از اين خونه هاي شادي بود. نقشش با اون چيزي که تو اون سريال حداقل تو تلويزيون ايران بود خيلي فرق داشت.
ولي در کل فيلم هاي خوبي بودن
من يه عالمه حرف براي گفتن دارم ولي اين صندلي کامپيوتر ما که در واقع يکي از مبلهاي پذيرايمونه واقعا منو اذيت مي کنه و ذوق هنري مو از بين مي بره

No comments: