Monday, April 21, 2003

ديشب اينجا تگرگ اومد.بعدشم انگار لوله اصلي آب آسمون سوراخ شده باشه تو چند لحظه شهرو آب برداشت.وقتي تگرگ مي اومد آدم دلش مي لرزيد .ياد اين قصه هاي قوم لوط وعاد افتاده بودم كه مي گن با بلاي آسموني كارشون تموم شده.ولي آخرش انگار خدا دلش رحم اومد و شير آب آسمونو بست .ولي قيافه شهر ديدني شده بود .ماشينا انگار از جبهه جنگ بر گشته بودن همشون با برگ درخت استتار شده بودن. بيچاره درختا ديشب انگار قلع وقمع شده بودن.امروز صبحم كه مي اومدم سر كار از بس برگ كف خيابون ريخته بود شهربوي كوكو سبزي مي داد.راستي منم صبح برا نهارم كوكو سبزي درست كردم.البته باسبزي خورش سبزي چون ديگه سبزي كوكو نداشتم.مزش بد نميشه.مي تونيد امتحان كنيد.

No comments: