Wednesday, November 02, 2005

از شنبه بايد يك دوره آموزشي برگزار كنم . شايد 8 يا 9 تا دوره تا حالا برگزار كرده باشم .دوره هايي كه خودم بدون هيچ دوره آموزشي ،تمام مطالبش رو با سعي و خطا و مطالعه ياد گرفتم. يادمه اولين ماهي كه اومده بودم سر كار ،روي يك ابزار جديد كار كردم ويك گزارش تر وتميز براي كارم نوشتم.مدير قسمتم كه خيلي خوشش اومده بود گفت "يه جلسه بگزاريد و مطالب روبراي همكاران توضيح بدهيد ".من كه تمام مدت دانشگاه روم نشده بود يه سوال سر كلاس بپرسم و توعمرم حتي يه سمينار كوچولو هم نداده بودم داشتم از ترس ذره ترك ميشدم با خودم فكر مي كردم چه جوري من كه تازه از راه اومدم براي آدمهايي كه كلي سابقه كار دارند كلاس بگذارم .
روز كلاس تمام بدنم داشت مي لرزيد ماژيك رو برداشتم ،مي خواستم شكل مونيتور يك ترمينال رو بكشم دستم لرزيد و به جاي خط راست يه خط پيچ پيچ تو مايه هاي جاده چالوس كشيدم مونده بودم مستاصل كه چه جوري ادامه بدم يكي از همكارها كه فهميده بود من خيلي هول كردم گفت نترسيد 5 دقيقه اولش سخته منم گفتم خيلي خوب پس من از پنج دقيقه ديگه شروع مي كنم و بعد از اون 5 دقيقه ديگه هول و نگراني من براي هميشه رفت و به جاش برام يه اعتماد به نفس موند كه مثل خيلي چيزهاي ديگه كه كاركردن به جز حقوق ماهانه بهم داده برام ارزشمند است .

No comments: