Wednesday, May 16, 2007

بعضي وقتا يادمون ميره که زنده ايم .يادمون ميره که نفس مي کشيم .همين نفسي که اگه يه لحظه نياد روزگارمون سياه ميشه اونقدر عادي شده که اصلا حسش نمي کنيم.بعضي وقتا يادمون ميره که يه بدن داريم و يه قلب تپنده که با اينکه ما اون رو اغلب فراموش مي کنيم ولي اون ماروبا بزرگواري يادشه و بدون هيچ چشمداشتي همش داره ميزنه تاپ تاپ تاپ .
يادمون ميره که مي تونيم يه لحظه فوق العاده بسازيم ، مي تونيم خيلي ساده گل لبخند رو لباي آدمايي که دوستمون دارند و از همه بيشتر نگرانمون و ما کمتر از همه بهشون توجه مي کنيم بشونيم .
فراموش مي کنيم زنده ايم و تموم کارايي که يه آدم زنده مي کنه رو مي تونيم انجام بديم و به جاش مثل يه مرده متحرک زندگي مي کنيم .
بعضي وقتا اونقدر تو زندگي غرق مي شيم که ديگه نمي بينيمش .نه غروب خوشگل خورشيدشو نه نسيم ملايم بهاري شو نه بارون قشنگشو نه صداي پرنده هاشو و نه ستيغ کوه شو

No comments: