Saturday, May 12, 2007

ستاره پنج پر منو به بازی آرزوها دعوت کرده منم خيلی فکر کردم اما ديدم آرزوهام از پنج تا و ده تا و اين حرفها گذشته برا همين اول گفتم که خوبه يه آرزو کنم که هر آرزويی می کنم بر آورده بشه وقال قضيه کنده بشه بعد گفتم شايد قبول نشه و کوتاه اومدم.حالا چند تاشو ليست می کنم
اول از همه آرزو می کنم اين چيزا تو دنيا نباشه
جنگ
فحشا
قاچاق کودکان و زنان
قحطی و گرسنگی
کودک آزاری
خشونت جنسی
اعتياد
فقر
تعصب
کينه
خودخواهی
تنبلی
و هرچيز بد ديگه
دوم اينکه يه شبانه روزم بشه حداقل 30 ساعت چون واقعا برای زندگی وقت کم دارم
سوم اينکه خودم رو تو زندگی پيدا کنم
و بتونم به اون چيزايي که تو کله ام ميگذره برسم
توی زندگيم آرامش داشته باشم ودرک متقابلم با همسرم روز بروز بيشتر بشه
و جناب همسر تو کاری که شروع کرده موفق بشه
فسقلی تو زندگی به اون چيزايي که دوست داره برسه
درسم رو به خوبی وخوشی تموم کنم
از پس مسئوليت جديدم سر کار بر بيام
خونه زندگيم مرتب باشه
قدر آدمای دور و برم رو بدونم
پدر و مادرم سلامت باشن وروزای سخت زندگيشون جبران بشه و نتيجه همه تلاششون رو ببينن
داداش کوچولو خودشو پيدا کنه
خواهر خوشگلم هم هميشه شاد باشه
مادر همسرم چند تا مسافرت توپ بره و به جای همه سختی ها يي که دست تقدير سر راهش گذاشته کلی خوشی بياد تو زندگيش
خودم يه وقتی پيدا کنم فرانسه رو دوباره شروع کنم
دلم می خواد تنبک زدن رو هم دوباره شروع کنم
نقاشی هم ياد بگيرم بکشم (آخه مردم از بس التماس شوهر جان کردم که برای من يه تابلو بکش)
آرزوهای من تموم نشده ولی وقت نوشتنم چرا. بقيشو بعدا می نويسم

No comments: