Wednesday, December 17, 2008

آن روز هم گذشت . مثل همه روز هايي که مي گذرند و تنها خاطره اي ازآنها به ياد مي ماند روز سختي بود. باورم نمي شد که روزي برسد. چه خوب شد که آمدي وجودت قوت قلبي بود برايم. ممنونم از اين همه صبوري و دل به دلم دادن. اگر نبودي واقعا نمي دانم چه مي کردم. اگر نبودي نمي دانم در آن لحظات سنگين کدام نگاه و تاييد، قلبم را گرم مي کرد. خوب شد آمدي اين جوري تمام لحظات من با تو گره خورد. حالا هر دو يک حس مشترک داريم نسبت به روز دفاع من و مي توانيم ساعت ها در مورد آن حرف بزنيم. خاطره اي مشترک ارزش زيادي دا.رد فکر مي کنم با آمدنت نه تنها در روز دفاعم شريک شدي بلکه تمام اين سه سال گذشته را درک کردي اين را از چشمانت از حرفهايت و ازدستان مهربانت مي گويم ممنونم عزيزم بابت تمام صبوري هايي که در اين مدت کردي. بابت تمام حرف هاي اميدوارانه اي که وقتي خسته مي شدم و دلم مي خواست همه چيز را ول کنم بهم ميزدي اميدوارم روز بتوانم جبران کنم

1 comment:

Anonymous said...

salam
nemidoonam chera webloget filter shode?!