Tuesday, February 23, 2010

دیروز یکی از شبکه ها یک برنامه مستند در مورد تجارت مو گذاشته بود. داستان از یک معبد در هند شروع می شد. جاییکه هندوهابرای هدیه کردن موهاشون به خدا به معبد می رفتند. اونجا متخصصین این امر(یه چیزی تو مایه دلاکهای حموم) نشسته بودند و سر مرد و زن رو تیغ می انداختند. این وسط یه عالمه بچه و دختر بچه هم بود. این آدم های بدبخت هندی هم می اومدن و با چه شعفی کلشون رو تیغ می انداختن و به حساب خودشون موهاشون رو پیشکش خدا می کردند حالا این موها به چه درد خدا می خوره من که نفهمیدم. این وسط یه عالمه هم زن با موهای بلند که شاید 10 -12 سال بهش قیچی نخورده بود هم وجود داشت. خلاصه این ها از این طرف تیغ می انداختن از اون طرف یه بابایی می اومد این موها رو از معبد می خرید. تازه تو فیلم هم میگفت کسی نمی دونه چقدر پول جمع میشه و این پول ها کجا می ره. این بابایی که مو ها رو می خرید یه کارگاه فکسنی داشت با یه عالمه کارگر هندی که موها رو شونه میزدن و دسته بندی می کردن و مرتب می کردن و از این کارها. آقای هندی بعد این موها رو می فروخت به یه بابایی تو اروپا که برای خودش بروبیایی داشت. یک کارخونه مجهز با دستگاههای مدرن که موهارو رنگ می کردن و در آخر هم با قیمت های گزاف به سالن های زیبایی می فروختند. خلاصه اعتقادات آدمهای بدبخت هندی که به نون شبشون محتاج بودن ثروت آدمهای دیگر رو تامین می کرد.


فیلم برام واقعا آموزنده بود. وقتی تموم شد فکر کردم که پشت سر همه خرافات و اعتقاداتی که آدمها و از جمله آدمهای کشور خودم درگیرشون هستند منافعی وجود داره که تا زمانیکه آدمهایی منافعشون از این راه ها جبران میشه مردم عقب نگه داشته میشن.

خرافاتی که تازه رنگ تقدس هم بهشون می دن و این جوری جرات رو درمورد تردید و شک کردن بهشون رو می گیرن



2 comments:

ستاره پنج پر said...

به خرافات رنگ تقدس میدن تا مردم بیچاره به خودشون اجازه شک کردن هم ندن

امیرحسین said...

زندگی همینه! هرکسی که فکر کنه میتونه موفق بشه! خرافات هم جزویی از این جریانه! وقتی توی مملکتمون دعانویسی هنوزاین همه طرفدار داره چی میشه گفت!