Monday, December 23, 2002

.دلم مي خواست اونقدر بي كله بودم كه يه روز زنگ مي زدم شركتو مي گفتم ديگه نمي يام بعد مي رفتم يه سبزي فروشي باز مي كردم اونوقت مجبور نبودم روزي چهارتا جلسه برموو ماهي يه بارم برم ماموريت عصر ها هم با سردرد برگردم خونه و فكر غذا باشم وظرف و لباساي نشسته . تازه فكر كنم كيف سبزي فروختن خيلي بيشتر از كار كردن با اين محصولات بدون پشتيبانيه كه نه سرشون پيداست نه تهشون.هيچكسم نمي تونه بگه بايد حتما قبل از 8 مغازهتو باز كني و اگه 3 روز بيشتر تاخير داشته باشم برام جريمه بنويسه

No comments: