Tuesday, June 03, 2003

يه چا ظرفي كه ظرفاي كثيفش داره سر ميره ، يه پروژه كه تا 25 خرداد بايد جواب بده يه كتاب نصفه كه دلت لك زده بقيه شو بخوني كمد رختخوابي كه بايد سر و سامونش بدي سالني كه هرچي مرتبش مي كني دو دقيقه بعد پر از اسباب بازي مي شه يه انباري كه مي شه هر هفته 2 ساعت وقت بزاري درستش كني وسراميك سفيد آشپزخونه كه هرچي هم بشوريش تويه سا عت انگار كه نه انگار ، خريد از مغازه قصابي و نونوايي و بقالي، يه تلويزيون با برنامه هاي مزخرف، اول برج و آخر برج ،يه تنبك بيچاره كه بعد از چهار سال دوباره سر و كلش پيدا شده ، يه ماشين قراضه كه روزي صد بار براش نقشه مي كشيم ،خونه مامانم اينا مامانت اينا ، بغضي وقتا هم گشت و گزاري با دوستان ،سر درد بعد از كار و خستگي و بي حوصلگي بد اخلاقي و خنده و شوخي و گذشت زمان كه از اون گريزي نيست........
با اينا زندگيمو سر مي كنم.

No comments: