Tuesday, October 21, 2003

ميگن يه خانمي كه مثلا فرانسوي بوده قرار بوده توي يه كلاس آموزشي دو هفته اي در انگليس شركت كنه توي فرودگاه وقتي داشته با شوهرش خداحافظي مي كرده به شوهرش ميگه عزيزم چي مي خواي از انگليس برات سوغاتي بيارم .شوهره ميگه هيچي فقط يه دختر خوشگل انگليسي
خانم ميره و وقتي بر مي گرده شوهرش سراغ سوغاتيشو مي گيره خانمه هم مي گه عزيزم من همه تلاشمو كردم ولي هنوز بايد چند ماهي صبر كنيم كه ببينيم دختره يا نه
***********
يه بابايي تو آفتاب دراز كشيده بوده و داشته به آسمون نگاه مي كرده تو همين حس و حال از خدا مي پرسه خدايا به نظرتو يه ميليون سال چقدر طول ميكشه خدا ميگه از ديد من يه دقيقه بعد مرده مي پرسه يه ميليون دلار چقدر ميارزه خدا ميگه از نظر من ارزشش يه پني بيشتر نيست بعد مرده ميگه خدايا من تو چقدر وقت مي تونم يه ميليون دلار داشته باشم خدا هم مي گه از نظر من تويه يه دقيقه

No comments: