Wednesday, March 19, 2003

خيلي از دستت ناراحتم خيلي بيشتر از اونكه بتوني حدس بزني .مگه وقتي تو ديشب برا خودت قرار مي ذاشتي چيزي به من مي گفتي خودت گفتي من دخالت نكنم .مگه ديشب خودت قرار تذاشته بودي كه تنها بري و منم بايد مي موندم خونه.چطور ديروز چيزي در مورد كار مشترك نگفتي حتي اونجا يه كلمه در مورد نظر من نپرسيدي .حالا فرض كن همون كار انجام شده فقط فرقش اينه كه تو موندي خونه و من رفتم فكر نكنم با كاري كه تو مي خواستي انجام بدي فرقي داشت. تازه منو بگو كه گفتم تو بخوابي .تازه صبحم بهت گفتم من دارم مي رم اين كارها رو بكنم تازه بعدش کلی از خیابون بهت زنگ زدم.تازه می تونستی صبح همون موقع زحمت مي كشيدي لاي چشمتو باز مي كردي و نظرتو مي گفتي .نه حالا بعد از سه ساعت كه خوابتو كردي و خستگيت در رفته نظرتو بگي

No comments: