Wednesday, March 12, 2003

معمولا وقتي از خشونت عليه كودكان صحبت مي شه يه كودك آش ولاش با بدن سوخته و دست و پاي شكسته كه سرشم باند پيچي شده و با چشماي معصومش داره به دوربين نگاه مي كنه به ياد آدم مي آد .در حاليكه صرفا خشونت اين نيست و صور مختلف داره و متاسفانه بعضي وقتا خشونت عليه كودكان اونقدر عادي شده كه حتي آدما يادشون ميره دارن با اين كاراشون بچه ها رو اذيت مي كنند و حتي اطرافيانشون اعتراضي به رفتارشون نمي كنند چون صرفا بزرگ شدن آدما يا نام پدر و مادر روي اونها اين حق رو به هشون ميده كه با توجه به تشخيص هاي شخصي شون با بچه هاشون رفتار كنند.در ديدگاه سنتي ما بچه بايد فرامين پدر و مادر بخصوص پدر را بي فيد وشرط بپذيرد و اصلا مهم نيست كه به سن تشخيص رسيده يا خير .در اين ديدگاه زماني كه پدر با كودكش به جبر و زور رفتار مي كند يا مادر موافق اين شيوه تربيتي است و خودش را كنار مي كشد و يا اگر هم مخالف است بايد سكوت كند و نظاره گر رفتار هاي خشونت آميز پدر باشد چون پدر پدره و بايد حرمتش يه عنوان ريئس خونواده حفظ شود.در اين ديد گاه پدر مي تواند حتي كودك خردسالش را زماني كه احساس كرد احساساتش جريجه دارشده با يك سيلي ادب كنه ولي هيچ كس حق نداره يه آدم بزرگ را به خاطر آزردن يك كودك مورد مواخذه قرار بده .
يه حايي خوندم كه توي جامعه ما 85 درصد از افراد خصوصيت كودك آزاري دارند ولي حالا چرا ما نمي بينيم علتش اينه كه عادت كرديم .اگه مي خواين واقعيتو ببينيد كافيه يه كم دقيق تر دور وبرتونو نگاه كنيد .به حرفاي آدما در مورد بچه هاشون توجه كنيد .توي خيابون بچه هاي كوچكي كه با چشم گريون دنبال پدر و مادرشون راه ميرن رو ببينيد توي اتوبوس توي تاكسي و هر جايي كه آدم بزرگا و بچه ها هستن مي تونيد نشانه هاي اين خشونت هاي پنهان رو ببينيد

No comments: