Wednesday, March 12, 2003


با دوستام ونك سوار شديم كه بريم ميدون تجريش .راننده به طرز وحشتناكي رانندگي مي كرد يه بار ش ديگه يه ميليمتري ترمز كرد وگرنه يه تصادف وحشتناك مي كرديم وقتي پياده شديم دل و رودمون تو هم بود .دوستم عصباني بود و گفت اعصابم خورد شد با اين رانندگي كردنش نمي گه تصادف كنيم بلايي سر مون بياد.خنديدمو بش گفتم بابا دلت خوشه اون اصلا ماها رو آدم حساب نمي كرد.از نظرش ما هر كدوم يه 250 تومني بوديم كه بايد ميذاشتمون اينجا و بعد دوباره با سرعت بر مي گشت تا بقيه 250 تومني ها رو بياره

No comments: