Wednesday, October 16, 2002

وقتی بهت گفنم يادم بنداز كه شب يه كم گريه كنم بهم خنديدي ولي باوركن كه من جدي گفتم .آخه حالم درست مثل ماشينی شده بود كه داره از سربالايی بالا می ره و مرتب قدرتش كم مِی شه و اگه يه دقيقه بخواد بايسته ديگه نمي تونه ادامه بده و همه چيز خراب می شه.حالا اگه اين ماشين يه ذره از بارشو كم كنه مطمئن باش بقيه راهو راحتر می تونه بره .

No comments: