Sunday, January 12, 2003

يکی بود يکی نبود
اون يکی که بود انگار خِلي مهم بود و اون يکی که نبود انگار اصلا مهم نبود.برا همينم اوني که بود دستور ميداد واوني که نبود بايد اونا رو اجرا مي کرد اونی که بود می تونست تصمِم بگيره و اونِِی که نبود حق تصميم گيری نداشت اونی که بود مالک بود و اونی که نبود مملوک .حتی همه قانون ها رو در مورد اونايي که نبودن ,اونايی که بودن صادر مي کردند و اونايی که نبودن بايد اونا رو ميپذيرفتند .تا اينکه يه روز اونايي که نبودن و هيچوقت ديده نمي شدند خسته شدند و تصميم گرفتند که ول کننو وبرن . و بعد وقتی اونا رفتن اونايي که بودن انگار يه جورايي نيست شدند اخه خودشون نمی دونستن ولی وجودشون با بودن اونايي که نبودن معنی داشت و کم کم ديگه اثری از اونايي هم که اولش بودن باقي نموند.برا همِينه که حالا ديگه ميگن يکی بود يکی نبود غير از خدا هيچکس نبود

No comments: